جوابیه به وب سایت یاری 2012
چه جالب داستان می گویید! آقای یوسفی باید مدیون یاری باشد؟ ایا نان یوسفی را یاری می دهد؟ پس خدا چه نقشی دارد؟ امروز یاری چه حرفی برای گفتن داشت؟ جز به نقد کشیدن دیگران. چرا یاری از خودش نمی پرسد که چرا مردم دیگر خواهان او نیستند. ایا سوال سختی است؟ آیا سوال سختی است که یاری به اداره های تالش نگاه کند و ببیند روسای دیپلمه و فوق دیپلمه اش چه طوفان هایی به پا کرده اند؟ ایا سخت است که یاری ببیند که چرا فرهنگیان دیگر دور و بر او نیستند؟ مگر نه آنست که قشر فرهنگیان روشنفکران یک جامعه هستند؟
به خدا قسم بخش مرکزی یوسفی را بیشتر از یاری دوست دارند زیرا همیشه فرزند خلف و پاک انها بوده است. از خودتان بپرسید چرا مردم شما را نمی خواهند؟ اگر یاری در این 12سال خالصانه کار می کرد، ایا نیازی به تبلیغ داشتند؟ فکر می کنید چرا امروز در میدان علی(ع) به التماس افتاده بود که مردم به کاروان او بیایند؟ آیا یاری از روسای اداره جات خبر دارد که چه کارهایی می کنند؟ ایا مردم از آنان راضی اند یا نه؟ یاری به این وضع اگر می بینید افتاده است بخدا قسم به خاطر گماردن افراد بی مسئولیت در پست های بسیار حساس است. قضایای اخیر دو اداره نیز بر همین حرف صحه می گذارد. به هرحال شما لازم نیست کارهای یاری را با تیترهای بزرگ در سایتتان بزنید بلکه اگر کار بزرگ می بود، مردم خود آنرا درک می کردند. تا حال از خودتان پرسیده اید که چرا نام آقای عرفانی هنوز در دل مردم زنده است؟ کمی فکر کنید و بدانید امثال یوسفی ها به نقد گمراه کننده شما نیازی ندارند بلکه آنها با مردم اند و خود مردم قضاوت کننده هستند.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی
دوستان